بچه های خدایی |
آقای من. . . امروز هم دلم انتظار را فریاد کشید. کجایی؟ دوباره آمده ام غریبانه . در گوشه ای از حریمت به التماس نشسته ام . دستهایم را ببین . . . تا کی چشمهایم را باید دخیل گنبد خانه ات کنم. تا کی باید فریاد بی کسی سر دهم تا به من هم نگاه کنی. . . می دانم . . .میدانم پر از گناهم برای من نیا. . . میدانم . . .میدانم پر از بی وفایی ام برای من نیا. . . آقا جان به جان مادرت زهرا (س) هرچند روسیاهم ولی دوستت دارم. . . تمام وجودم پر از شکوفه های عشق توست. . .من می آیم همه روز . . .تمام جمعه ها را به انتظار خواهم نشست و قنوت گریه هایم را در خانه تو . . . چیزی جز دلی عاشق و بیقرار ندارم. . . امروز تنها چیزی که کودک بی تاب درونم را ـرام میکند خیمه ی شماست. . . مینشینم و با زمین . با آسمان . . .با جمکران دردو دل میکنم . . . آخر همه جا بوی تو را میدهد. . . آقا بیا . . .بیا که برادران و خواهران شیعه ام از درد جور و ستم میسوزند. . . راستی انگار دشمنان مادرت آمده اند دوباره. . . رسم آتش زدن . . آقا جان دیگر به مساجد هم رحم نمیکنند. . . این روزها علی اکبرهایی در مقابل چشمان پدرانشان شهید میشوندو علی اصغرها هم آرام جان میدهند.. . اما شکوه ای نیست. . . هنوز هم چادرها را میکشند و بازوها را کبود میکنند. . . آقا جان شیعه هایت غریب شده اند و خیمه ها دیگر امن نیستند . . . آقا جان بیا که دلها سخت دلتنگ توست و منتظر ذولفقار علی. . . آقای خوبم مینشینم تا عمر دارم چشم به جاده های انتظار میدوزم و با اشک چشمانم غبار راهت را میشویم جانم را فرش قدمهای سبزت میکنم و با آسمان برای آمدنت دعا میکنم. . . اللهم عجل لولیک الفرج [ جمعه 90/9/25 ] [ 4:44 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |